ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می شود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده ی رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می آمد و رخساره بر افروخته بود
روح از همه دل کنده،به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته
بی خود از خود،به خدا با دل و جان می آمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد
یا علی گفت که برپا بکند محشر را
آمده باز هم از جا بکند خیبر را
آمد،آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله ی در پوست نگنجیدن را
بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید
زیر پایش همه ی کون و مکان می چرخید
بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه
گفت:لا حول و لا قوة الا با الله
دسته بندی : امام حسین , عکس , عاشورا , محرم , بین الحرمین , یاران حسین (ع) , ,
برچسب ها :