یا حبیب الباکین

 

با خودم فکر میکنم ، اصلا چرا باید

رباب ، با آب هم قافیه باشد

روضه خوان ها زیادی شلوغش می کنند

حرمله ، آنقدر ها هم که می گویند تیر انداز ماهری نبود.

هدف های روشنی داشت : چشم های عباس ، سینه ی حسین ، گلوی تو

تنها تو بود ی که خوب فهمیدی

استخوانی که در گلوی علی بود ، سه شعبه داشت

شش ماه علی بودن را طاقت آوردی

خون تو جاذبه ی زمین را بی اعتبار کرد

حالا پدرت یک قدم  سوی خیمه می ورد ، بر می گردد

می رود ، بر می گردد

می رود...

می رودپشت خیمه ها

با غلاف شمشیر ، برایت از خاک گهواره بسازد

تا دیگر صدای سم اسب ها بیدارت نکند

رباب

می رسد از راه

با نگاه

با یک جمله کوتاه

آقا!

خودتان که سالمید ان شاالله.

 




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  دلنوشته ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

 

عبدالله پسر ده ساله ی امام حسن مجتبی

شیر ده ساله طفل دیگر نیست / ننگ بر من اگر سپر نشوم

نفسم بند آمده عمه / قول می دهم که دردسر نشوم

نفسش را هنوز می شنوی / رحم کن که بی پدر نشوم

وای بر من اگر که پیش از او / بی سر و دست و پا و سرنشوم

عمه همه در ازدحام می خندند / جای یک جرعه ی آب

بر سوز جگر تشنه کام می خندند / تا دلش را بیشتر بسوزانند

بر زنان خیام می خندند / طبل را اهل کوفه می کوبند

در عوض اهل شام می خندند / سنگ ها بی بهانه می بارد

تیغ ها بی نیام می خندند / تازه اندوه ها شروع شده اند

رقص سر نیزه ها شروع شده است / عمه چشم مرا بگیر می میرم

کاکلش دست دشمن افتاد / یاد پرواز شیر خواره نمود

آستین را کشید و پاره نمود / گر چه او رفت بهر امدادش

گره افتاد فریادش / آنچه او دید گفتنش سخت است

گفتنش نه شنیدنش سخت است / داد زد ریشه ی هستی مرا نزنید

به دلم خیمه ی عزا نزنید / او عموی من است نا مردان

از پس و پیش بی هوا نزنید / دوره کرده اید باغبان مرا

ای تبر ها به شاخه ها نزنید / جای خالی نمانده در بدنش

اینقدر تیغ جا به جا نزنید / خاک را غرق رد پا نکنید

از عمویم مرا جدا نکنید / مادرش آمده به دیدارش

پیش مادر سر و صدا نکنید / ای عمو لاله ی حسن افتاد

به فدایت که دست من افتاد




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد